گاهی فکر می کنم کاش همه چیز مجازی بود...غیر واقعی...مثل همین جا که منم...

مثل این روزهای و توهمات و خیالات و...

اینجا همه گویی عین تو اند اما بیرون خبری نیست جز صدای ناسازی که نعل کف گامهایش

هی نزدیک و هی نزدیک و هی نزدیک می شود...

اینجا نه ترس است نه لرز...اگر هم باشد راه حلش زود یکی می شود....

اینجا که منم آدم را زود به زود جو می گیرد و قدرتش زود زیاد میشود و امیدش زود کاری
 
و حرفهایش زود هم صدا و خواسته اش زود باور....

آی هم مکانیها... اینجا که منم...همین مکان مجازی ست که گاهی یک باره سقف و کف و

دیوارهایش به یک سوی کوچک باد که از درزی به داخل می چکد از هم می پاشد و ...

همین می شود که اکنون شده.....

دل بستن نشاید...آری..نشاید...

انگار با حقیقت بیگانه شده ام...که نه گویی به حقیقت حساس شده ام...تا می بینمش ..

تا از کنارم می گذرد...

نه!تا از میان این درزها نشت می کند از چشمانم آب می ‌اید و بینیم می گیرد و هی زمین
 
می خورم...هی خوابهایم کابوس می شود و هی...

دیدم خط خطی....

کاش فصلی باشد این حساسیت...کاش گذرا باشد این بوی نافذ واقعیت و کاش ...

همین...

به تلخی مفتی دچار شده ام که مپرس

نظرات 1 + ارسال نظر
برنا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:19 ب.ظ

مثل خودت جذابو دوست داشتنیی
banoooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooye mehranbonam

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد