امشب باران به میهمانی چشمانم آمده ...
خسته ام خسته از همه کس و همه چیز حتی از نفس کشیدن...
امروز عقربه های ساعت حادثه را برایم به تصویر کشیدند ...
اکنون من با خاطرات نفس گرفته ات زندگی را با آه سردی می نوازم .
امشب که شعله می زند ماجرای تو
بر این سرم که سر بگذارم به پای تو
بی تاب و بی قرارم و بی واهمه ولی
جز حرف عاشقانه ندارم برای تو
امشب هزار مرتبه بی تو دلم شکست
یعنی هزار مرتبه مُردم برای تو
من راضی ام به این همه دوری ولی عزیز
راضی ترم به اینکه ببینم رضای تو
حالا درخت و جاده به راهت نشسته اند
حالا سکوت و سایه پر است از صدای تو
                          
قفس داران سکوتم را شکستند
دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پای عشق رفتن
پر و بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بیرون کشیدند
چه بی پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج می زد
ولی رویای دورم را شکستند


دلم برای کسی تنگ است که درجنوب ترین جنوب با من بود / در شمال ترین شمال با من رفت // کسی که بی من ماند // کسی که با من نیست // کسی که...... // - دگر کافی است!

   
دوستتون دارم
نظرات 4 + ارسال نظر
کامروز پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ http://steamboatman.blogspot.com

امیدوارم همیشه موفق باشید

آشنای نا آشنا چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:28 ب.ظ

سلام
انگار دلتون از عشق خیلی سوخته و تنهاتون گذاشته البته اینو من نمیگم نوشته هاتون میگه و اینم بگم خیلی عاشقین ولی عشق این روزا دوام نداره عشقم اگر بود عشقای قدیم

زهرا ترکی یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ

عزیز دلم خانومی تو خدا را داری یعنی همه چیز و همه کس پس می بینی تنها نیستی فقط لازمه حسش کنب وببینی که چقدر از خدا دور شدیم اما از رگ گردن به ما نزدیک تر باور کن حس کن لمس کن خدا را با تمام وجود !

الهه چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://hesemoshtarak.blogfa.com

سلام دوست عزیز
دعوتید به همراهی با یک اتفاق تلخ در وبلاگ حس مشترک...[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد